اوای عزیزماوای عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

اوای خوش زندگی ما

یک عدد وروجک دوست داشتنی

سلام عشق قشنگم عروسک خوشملم الان دقیقا 11ماه و 23 روز سنته الهی فدات بشم که یک هفته دیگه مونده تا تولدت و یک ساله میشی هنوز هم باورم نمیشه خوب میخوام اول یکم از کارات بگم اینکه بدون کمک کنار مبل و بقیه وسایل میایستی و حدود 11 ثانیه هم بدون کمک روی پاهای خودت وایمیستادی ولی دیگه نمی ایستیو تا متوجه میشی میترسی و خودت را پرت میکنی بغل من دیگه اینکه معنی خیلی کلمه ها و حرفهای ما را متوجه میشی مثل بده بگیر بیا و خیلی دیگه حرفها هر چی دستت باشه بگم بده من میدی تو دستم و بگم نکن یه کاری را که خطر داره دیگه نمیکنی و  بلد شدی میگی بیا و اده منو بابا را هم قشنگ صدا میزنی الو کردن را هم یاد گرفتی و گوشی تلفن بازی خودت و موبایل ما و تلفن بی سی...
18 ارديبهشت 1393

همه چی ارومه

سلام عشق درسته من اومدم واست بگم که خیلییییییییییی خوشحالم بعد از اون همه گریه و ناراحتی و مریضی تو یه دفعه خدا صدامو شنید و جواب دل من مادر را داد خیلی چاکریم خداااااااااااااا جون عاشقتم خوب بگم واست که اول حالت خیلیییییییییییییی بهتره شکر خدا امروز هم به زور بهت دارو دادم ولی راحت تر خوردی البته با گریههههههههه ولی ابریزش بینیت قطع شد و دیگه تب نداری و بازی میکنی و بی حال نیستی فقط یکم سرفه میکنی اون هم خلطی که امیدوارم با 2 روز دیگه چرک خشک کن خوب بشه سرفه هات و خبر دیگه اینکه دیروز از صبح همه وسایل اتاقت را جمع کرد حتی فرشت را دم  عصر خواب بودبم که مامان جون مرضیه با یه المه خوراکی خوشمزه اومد دیدنت و دم غروب بود که بابا زنگ زد گفت...
15 ارديبهشت 1393

چی بگم از کجا بگم

خیلی داغونم خیلییییییییی اصلا اعصاب و حوصله ندارم همش دارم گریه میکنممممممممم حس بدی دارم همه چی ریخته به هم از یه طرف جگر گوشم  عشق کوچولوی خونمون مریضه و بی حال .رنگ به صورتش نمونده بچمممممممممم. خدایا کمک امروز و دیشب انقدر اشک ریخته و گریه کرده به خاطر خوردن دارو که دیگه نفس نمونده براش ناله میکنه و دارو نمیخوره همه را تف میکنه بیرون بعدشم هر چی شیر خورده میاره بالا من چه کنمممممممممم خدایااااااااااا. دیگه بریدم.از یه طرف قرار بود 5 ملیون بدیم به صاحبخونه تازه به دوران رسیدمون که چند سال از خودمون کوچیکتره و این خونه ارث پدر خدابیامورزشه و بمونیم که قبول نکرد و دیشب گفت باید پا شیم یعنی 15 ملیون و ماهی 300 اجاره کمه نمیدونم چه جو...
14 ارديبهشت 1393

هنوز مریضی مامان

سلام مامان جونم گل دخترمممممممممم الهی دردت به جونم هنوز مریضی نمیدونی چه حالی  هستی مامان. این چند روز از خونه ما همش صدای گریه تو میاد بیرون به جای صدای خنده غذا اصلاااااااا نمیخوری تا ظرف غذا را میبینی میزنی زیر گریه  یه قاشق میزارم دهنت یه دفعه سرفت میگیره همشو میریزی بیرون یا عطسه میکن و بعد هم که گریهههههههههه نمیتونی درست نفس بکشی و شیر بخوری ابریزشت شدید شده نمیزاری بینیت را تمیز کنم. داغونم مامان عصبی شدم سرت داد میزنم بس که گریه میکنی برا هر کاری ولی تا کاری به کارت نداشته باشم ارومی نه غذا میخوای نه شیر یه سرفه هایی وحشتناکی میکنی که نگو شب درست نمیتونی بخوابی با وجود بخور چند روزه صبح زود بیدار میشی الهی برات بمیرم ن...
14 ارديبهشت 1393

بازم ویروس

واااااااای خدا از دست این ویروسااااااااا تو بهارم ول کن نیستن دختر قشنگم اوای گلم الهی بمیرم برات مادر الان تازه خوابت برد ساعت 12.5 شبه 10/2/1393 دیشب از خونه مامان جون که اومدیم  دو تا سرفه کردی و بعد هم شامت را بالا اوردی تو خواب هم ناراحت بودی اولش گلوت درد میکرد تا امروز صبح که تب کردی شدید و غذات را سه بار  روی من و خودت و فرش بالا اوردی بهت استامینوفن دادم نخوردی نگه داشتی تو دهنت و بعد هم بالا اوردی  با پاشویه هم  خوب نشدی تا دیگه 7.5 با اژانس بردمت دکتر خودت گفت ویروس گرفتی از کسی که باهات تماس داشته گفت خدا راشکر گلوت و گوشت چرک نداره و خوبه فقط گلوت قرمزه و است شیاف داد و یه پماد واسه نفس کشیدنت داد که راحت ن...
11 ارديبهشت 1393

شیطونیهات به روایت تصویر

عاشق این عکس عروسی مایی مخصوصا عکس بابا روزها با روروعک میری کنارش و کلی باهاش حرف میزنی و براش ذوق میکنی      الان سرت میخوره به لبه تخت از دست تو وروجک                   دوباره پیش به سوی عکس                                                 موفق شدی                                                           &nb...
5 ارديبهشت 1393

اش دندونی عشقم

دختر طلایی من روز یکشنبه 31/1/1393 واست اش دندونی پختم  (همیشه منتظر بودم دندونت جونه بزنه و منم واست اش بپزم بالاخره به ارزوم رسیدم ) دست تنها یکم سخت بود با  وجود تو ولی به عشقت خسته نشدم و کلی ذوق داشتم از صبح مشغول بودم  تا 8 شب ظرفها را اماده کردم و رفتیم با هم دوش گرفتیم و تو 1 ساعتی خوابیدی تا ساعت 10 که بابا اومد و  با هم رفتیم اش ها را پخش کردیم ساعت 12 شب رسیدیم خونه و تو با اینکه خوابت میومد بعد از شیر خوردن هی شیطونی میکردی و قل میخوردی و خوشحال بودی منم گذاشتمت تو رختخواب بابا و خودمون شام خوردیم تا ساعت 2 شب که بالاخره خوابیدی خوب بریم سراغ عکسها این هم از ظرفهای اش تزیین شده که شعر روش را خودم با دست خط خو...
2 ارديبهشت 1393

برای خواهرم

خواهری گلم این پست  را فقط واسه تو  و به عشق تو مینویسم میخوام بدونی که عاشقتم و خدا میدونه که چقدر دوستت دارم برات بهترین ها را ارزو میکنم تو بهترین مادر دنیا میشی من مطمعنم خوش به حال اون کودکی که تو براش مادر کنی عزیزم از خدا میخوام به حق این روز عزیز حاجت دلت را بده و همیشه لبت به خنده وا بشه دوستت دارم همبازی کودکی رفیق زندگیم سنگ صبورم خواهرم تو از الان مادری اینو بدون  و مطمعن باش ...
1 ارديبهشت 1393